درباره کتاب و مجموعه نمایشنامه((بلیط تئاتر))
نوشته ((کارل فالنتین))ایرج زهری، نشر قطره
آرش اله وردی
مجموعه نمایشنامه های کوتاه ((کارل فالنتین)) (1945-1882) به عنوان ((بلیط تئاتر))
مخاطب را در وضعیتی خاص قرار می دهد.حاصل مخاطب ،آرامشی ست که خود حاصل از
همذات پنداری عصبی متن و حماقت وجنون مخیل زیبا و وضعیت اسلو مووشن
وخونسردانه آن در برابر سرعت بلا فصل خرد ظاهری و بیرونی مدرنیته. ارزش چندی از
نمایشنامه های این مجموعه را می توان با ارزش نمایشنامه معروف اوژن یونسکو ،یعنی
((آوازه خوان طاس ))قابل مقایسه دانست،مثلا آخرین نمایشنامه کتاب که ((آخر دنیا))نام
دارد،یک گفتار تک گوی احمق ودیوانه است و همان واکنشی را در پی خواهد داشت که
واکنش پس از اجرای اول آوازه خوان طاس،یعنی بی تماشایی و بی مخاطبی و خسته کنندگی
،اما این خود در لا به لای خود افسوسی مدرن را هم پنهان هم به اجرا و هم به مسخرگی
می کشاند.یک اثر عصبانی،خل،احمق،بی ربط،در نهایت زیبایی و یا ضد زیبایی.
((آخر دنیا))به روشنی تائید تئوری آدورنو درباره شعر و هنر در دوران پس از حادثه سیاه
آشوویتس می باشد.((فالنتین))فقط یک مولف نیست ،بلکه به قول آلمانی ها والنتین است،یک
اجرای روز کارناوالی والنتین،یک کارناوال شادی و سرخوشی متنی.به تعبیری خود
شیفتگی ای که بوسیله بی اعتنایی و توجه نکردن به از خود بیزاری به خودش حاصلش می
گردد.مجموعه بلیط تئاتر به واقع یک دیر یافته مهم است.،محصول خستگی و بی اعتنایی که
به وسیله حماقت و مسخرگی به اجرا کشیده می شود به گونه ای که حتی می توان گفت
حماقت و مسخرگی ست که فالنتین را اجرا می کند. کتاب ((بلیط تئاتر ))از ((کارل فالنتین))
کمدین ،نویسنده وفیلمساز حاوی مجموعه نمایشنامه ها و متن های کوتاه و چند عکس به
همراه چند نظر و خاطره از دوستان و نزدیکان اوست، دوستانی که از لا به لای آنها می
توان،برتولت برشت،ماکس اوفولوس و کورت هورویتز را نام برد.فالنتین دارای زبانی ست
که خودش را هم سر کار می گذارد،زبان انتظاراتی که هیچ گاه براورده نمی شوند،پس
انتظار هم نیستند چون براورده نمی شوند ویا ناکام می گردند،تلاش ها و سعی ها بیهوده اند
زیرا آنها همیشه حاصل اشتباهاتی بوده اند.((مهم نیست)) و دقیقا همین مضمون میباشد که
باعث میشود گفت ((بلیط تئاتر))مهم است.این کتاب به شدت دچار تناقض است،جهان جنبش
دارد و به صورتی مدرن ،تند میرود اما کاراکترهای او در نهایت خونسردی به کار خود ادامه
می دهند،سهل انگاری می کنند و اتفاقات بزرگی را تولید می کنند ولی خود به این امر واقف
نیستند و یا شاید خود را می زنند به نفهمی و دوباره باز این مسائل نیز فراموش می شوند.
درفضای این کتاب هیچ اتفاق بزرگی نمی افتد اما از دید سرمایه داری مدرن((اتفاق)) می افتد
ودلیل آن را به گردن کنش های پرولتار و کارگری می اندازد.اما مشکل اینجاست که حتی
((بلیط تئاتر))نمی داند ((پرولتار))چه چیزی است واز کجا آمده است و یا نشان می دهد که به
دنبال این اراجیف نخواهد رفت.یک حر کت آهسته در تضاد با سرعت سرمایه داری
وبورژوازی روبرو،اتفاق و سرعت اصلا در این کتاب واجد تعریفی نمی باشند.خانم می
گوید: ((خب! تکلیف آبگرمکن چی می شه؟))کارگر می گوید : ((چی می شه؟ ،اینم خوب یه
سوالیه!....از این اتفاقا زیاد پیش می یاد، بی خیالش!بجنبین که راه آهن تون دیر
نشه،خداحافظ! ))ص 38
این تناقضات که تا نهایت بی معنایی گاه گاهی دنبال می شوند معمولا همراه با فاصله است و
حضور تفاوتها،و این بدیهی ست زیرا هر تناقضی با فاصله شروع می شود،از آن سو
،سوسورمعنا را حاصل تفاوت و فاصله دال ها از یکدیگر می داند(مثلا دال دیوار در مقابل و
تمایز دال پنجره یا دالی دیگراست که معنا پیدا می کند)پس (بلیط تئاتر) که به شدت شامل هر
تفاوتی است یک فرم تو خالی نیست وحضور سنگین و گاه بی معنای این تفاوتهاست که مدام
به محتوا و معنا تبدیل می شود واز سوی دیگر یک عقده روانی آگاه که به حماقت تبدیل می
شود،حماقت زیبای هنر یا ضد هنر،در این جا ما با دال ها و یا بهتر است بگویم با معلول
هایی روبروییم که علت ندارند و یا شاید خودشان علت باشند،پس به ساخت زبانی عجیب می
رسند.این متن به راحتی زمان خودش را با زبان ساده اش پشت سر می گذارد و فراموش می
کند و همینطور فرم را که نمادی از سرمایه داری و بورژوازی دوران مدرنیته است به
مسخرگی می گیرد،جالب این جاست که ((بلیط تئاتر)) همان متنی ست که سالها بعد مدام
نوشته شدند و باز می شوند.خود نمایشنامه ((بلیط تئاتر))که نام و عنوان کتاب را نیز شامل
می شود یکی دیگر از کارهای قابل تحسین او می باشد.بلیط صدقه واره ای ست که زن
صاحب خانه یا بورژوا به اجاره نشین پرولتارش می دهد .ولی خریده نمی شود ،صدقه دقیقا
همان چیزی ست که در دنیای مدرن سوژه گیرنده را به شک می اندازد.آنها به این عمل
شک می کنند ،روایتهایی ساختگی را دنبال می کنند اما دلایل اتصال آنها را گم می کنند. دال
هایی به هم وصل می شوند ومتن را تشکیل می دهند،دال های مسخره سرگردان وشک آور
که مخاطب را به اجرای حماقت و عصبانیت می کشاند وحتی در سوی دیگر به اجرای بی
هویتی این امور، و این باعث همذات پنداری متن با مخاطب میشود ،مخاطبی که می داند
عصبانی ،خسته و بی هویت است و علت های آن را از فرط کثرت گم کرده است. آیا زیادی
این همه دلیل یک وضعیت کمیک و مسخره را ایجاد نمیکند؟بله،یک عصبانیت لجوج و
احمق،نه آرامش دروغین جدیت،که به راستی امری کاملامسخره است،زیرا حقیقتا
((فالنتین)) جسمش از فرط گرسنگی بیمار شد ومرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر