می شنوم ،صدا دچار بحران می شود ، صبح نشده بود، اتوبان ساوه،120 کیلومتر ، باران بود، زمستان بود،صدا دچار بحران شد، درمن فرو رفت و بیرون پرید،صدا پیچید دور کله ام مثل صدای خارش زانو از روی شلوار لی وقتی کسی کله اش را می کند توی دهانم تا گوش بدهد .
اسرار درونم.
ضبط را خاموش کردم، صدای اتوبان و لاستیک،شنیدم قلپ قلپ غرق شدن گریه ی نوزادی در حوض آب جوش،صدا می داد،ورم می کرد و صدا می داد،در را باز کردم،صدای ماشین بغلی.
صدای ماشین بغلی با بوق و باد سرد و ترس گوش اینوری ام را هم پرکرد وقت در باز شدن.
مه و صدا آمد تو،شیشه ها را گرفت.
بستم، پنل ضبط کنده شد از جا، فشار صدا پوستم را متورم کرد،دلم را درآسفالت ها گم کرده بودم وقت در باز شدن.
موبایلم را درآوردم و از حزن آسفالت فیلم گرفتم از توی ماشین،یک فیلم نوار.
شارژم تمام شد،داشت صبح می شد،پیدا نشد ولی.
شنیدم که صدا را بیرون کردم، داشتم خشک می شدم،برف پاکن ها خاموش شدند،صبح یک شنبه است،شور نوحه ای جنوبی،حتما باید قبل از طرح سرکار برسم،طرح ترافیک از ساعت شش و نیم صبح شروع می شود.
باز دچار بحران جسمی ام،می دانم باید بروم دکتر،شنیدم که شیشه را دارم با لنگ قرمزم پاک می کنم،لایی می کشم،بوق می زنم،چراغ می دهم،احساس می کنم مرد جوان وبرومندی شده ام با این کارها، ضبط را می زنم جاش، ورم پوستم خوابید، لنگ قرمزم را از پمپ بنزین سر شهرک ولی عصر خریده ام هزار تومان. در سلامت صدا عمر مریضم را ادامه می دهم.
سکوت...
سنج و دمام سرم باز.
نفس گیر.
عمرم پر از سر و صداست و امواجی خود به خود رانندگی می کنند پرایدم را،پراید خوبم را.
این من نیستم،من نیستم،صدای من است،می شنوم ولی من نیستم،این کلمه های من است ولی من نیستم.
سنج و دمام سرم.
باران تمام شد.آفتاب زد.آسفالت های خشک، خشکِ خشک .
حزنم را می شنوم ، حیران به سلول های آسفالت نگاه می کنم، پیدا نمی شود.
که نمی شود ، ماشینم را جریمه کردند سر نواب ، چون ساعت هفت بود و من به ساعت طرح نرسیده بودم، اما سر نواب بودم ،ننویس،نوشت و برای همین به اداره نرفتم از لجم.
تف ، روی آسفالت.
مرگ شور.
می شنوم که، دور می زنم، سه چهارتا مسافر می زنم
و بعد به خانه می روم ، پیش مادرم.
سکوت...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر