1-فیلم
کوئیلز یا قلم های پر ، ماجرای زندگی مارکی دوساد در اواخر عمرش در تیمارستان
شارنتون با کارگردانی فیلیپ کافمن است.دراین فیلم ما با دختر باکره و خدمتکاری
روبرو می شویم که دست نوشته های ساد را به صورت پنهانی به ناشر ساد رسانده و
بلاخره باعث می شود که ساد رمان های شهوت انگیز و ضد مذهبی خود را به انتشار
رسانده و تمام فرانسه را تحت تاثیر خود قرار دهد.این در حالی ست که مدیریت
تیمارستان به عهده یک پدر روحانی و اصلاح طلب است.مشهوریت رمان ساد به اندازه ای
درفرانسه بالا می گیرد که ناپلئون نیز احساس خطر کرده ودستور می دهد که فورا ماجرا باید فیصله یابد.پیرو همین فرمان ، ناپلئون
پزشکی را که به روحیات خودش نزدیک بود به
شارنتون می فرستد تا اوضاع را در دست خود بگیرد.دکتری که شیوه درمانش جزبا ابزار
شکنجه و امثالهم نیست.دکتر تمام امکاناتی را که پدر روحانی به ساد داده بود می
گیرد ،قلم ها،لباس ها،کاغذ ها و تمام اسباب اثاثیه اتاقش را و هربار ساد به گونه
ای شروع به نوشتن می کند، نمایش راه می اندازد و همه دیوانگان را تهییج می کند
تااز سرکوب شدن امیالشان دوری کنند و ...دکتر برای بار آخر پدر را به شیوه های
مدیریتی مجبور می کند که ساد را در سیاهچال انداخته وزبانش را نیز قیچی کند.در این
بین طی پروسه نوشتن یک داستان از ساد، کافمن ما را با شیوه شفاهی روایت پردازی
روبرو می کند.
ساد پس از اینکه هیچ وسیله ای برای نوشتن نداشت تصمیم گرفت که
داستانش را به وسیله سوراخ کردن دیوار و خواندن برای دیوانه بغلی انتقال داده و
دیوانه ها نیز با سوراخ کردن دیوارهای اتاق خود داستان را برای هم تعریف کنند .
یکی ازدیوانه ها که از اول فیلم در حسرت سکس با مادلین می سوخت و اتفاقا همسایه
دیوار به دیوار مادلین بود باید داستان را
برای مادلین تعریف می کرد تا او بنویسد.داستانی که قرار بود شهوت انگیزترین
داستانی باشد که تا امروز کسی نوشته و خوانده است.در لحظات انتقال نقاط اوج داستان
یکی از دیوانگان شهوتش را از طریق شمع و آتش زدن ملافه ها خالی کرد تا اینکه
تیمارستان آرام آرام شروع به سوختن کرد. در همین حین دیوانه ای که همسایه دیوار به
دیوار مادلین بود و در هنگام نقل داستان
مدام درحال کندن دیوار بود توانست به اتاق
مادلین وارد شود و به او تجاوز کند.تجاوزی که به مرگ مادلین منتهی شد.مرگ یک باکره
برای میل و ارضای میل همگانی یا ارضای اثر .پدر علیرغم تمام تناقضات درونی خود
زبان ساد را می برد که دیگر هیچ کنشی را از او نبیند چون هرکنشی از ساد یک قلم و
یک نوشتار است و هر نوشتار یک آکسیون.ساد با مدفوع خود ادامه داستان را بر دیوارهای سیاهچال نوشت .
زمان احتضارش فرارسیده بود، پدر شروع به دعا خواند کرد ، صلیب کوچکی را جلوی صورتش
گرفت اما ساد صلیب را قورت داد و مرد. پدر دیوانه شد و جای ساد را در اتاقش پر کرد
، دکتر نیز بیماران را به کار چاپ واداشته ورمان های ساد را تکثیر و به فروش می
رساند .
2-نوشتار و کنش بوطیقایی و شاعرانه هایی که بعد
از مرگ نداآقا علیان انجام شده است را نمی توان بی شباهت با روایت فیلم کافمن
خواند. ماجرای نقل داستان به صورت شفاهی در فیلم کوئیلز دقیقا همان رخداد سیاسی ای
ست که در روزهای اخیر شاهدش بودیم و قربانیان فراوانی نیز به جا گذاشت که یکی از
آنها به دلیل رسانه ای شدن مورد توجه فراوانی قرار گرفت.این روزها کافی ست توی
اینترنت عبارت« شعری برای ندا» را سرچ کنید...از شمس لنگرودی تا حافظ موسوی ، از
ری را عباسی تا منصوره اشرافی و یک جین شاعران ناشناس و شناسا برای ندا نوشته
اند.قصد ندارم نوشتن در مورد ندا و اوضاع سیاسی کشور را زیر سوال ببرم چون مسئله
چیز دیگری است.بحث سر این است که این نوشتارها هریک به عنوان یک شعر سیاسی مطرح می
گردند یا خیر؟
ساد
و داستان گویی اش در شب آتش سوزی شارنتون را دقیقا می توان مرادف رخدادهای پس از
انتخابات دانست و مرگ مادلین را مرگ ندا.مرگی برای به انجام رساندن یک
داستان،داستانی که با بریدن زبان ساد و خواباندن رخداد، ظاهرا به پایان می رسد. در
پایان این روایت و پس از رخداد ، دشمن و مخالف سرسخت ساد یا رخداد که همان دکتری
بود که از طرف ناپلئون معرفی شده بود به دوست و یاور آثار ساد پس از ساد یا رخداد
بدل می شود تا پول حاصل از فروش کتابهای ساد را به جیب بزند. نوشتن اغلب شعرهایی
که برای ندا وجود دارد متاسفانه دقیقا مشابه همین روند روایی است که با بیشترین
تخفیف می توان گفت رفتار این اشعار اغلب
رفتاری صرفا دلسوزانه و اپورتونیستی است.رفتاری ست که پس از رخداد صورت می گیرد و
ماهیت خود را وابسته به رخداد می داند.دقیقا مثل خدمتکاری که در دوران رخداد روایی
ساد بارها مادلین را به عنوان عامل اصلی اغتشاش به دکتر و پدر معرفی کرده بود و
بعد از تمام شدن رخداد و مرگ مادلین و ساد دستیار ناشر آن رمان ایجاد شده و دیگر
آثار ساد می شود و...
شعری
که برای ندا سروده می شود مثل اغلب کنش
های روشنفکری جامعه کنشی پس از رخداد است کنشی بورژوایی و حتی کلبی مسلکانه که تن
به اکت نوشتاری نداده و نخواهند داد.البته تعمیم این نظریه به همین راحتی نیست نباید
با یک حکم کلی سر همه رابرید.اما نباید فراموش کرد که جریان روشنفکری و ادبی ما به
خصوص در حوزه شعر در سالهای اخیر به تنها چیزی که می اندیشد رسمیت است و نیل به
رسمیت و قبول عام و خاص میل فجیعی ست که گریبانگیر او شده است.این میل باعث می شود
که این جریان همیشه پس از رخداد به وجود بیاید چون کنش محافظه کارانه آنها هراس
دارد که مورد قبول مخاطب قرار نگیرد و مطرود جامعه شود. پس به هیچ وجه نمی توان
این نمونه اشعار را اشعاری سیاسی خواند چون که دقیقا حاصل هوشی سیاستمدارانه اند
.این هوش فجیع با اینکه مدام در ظاهر از رسمیت می گریزد و خود رانسلی قربانی می
خواند دقیقاً فقط به رسمیت می اندیشد و
برای نیل به آن دست به دامن رخدادها شده وشعر می گوید ، در جاییکه جای شاعر نیست
،جای شعر است نه جایی برای گفتن شعر.منظور
از اکت نوشتار این نیست که صرفاً جزوی از رخداد شویم بلکه منظور این است که نوشتار
فقط نوشتار باشد فقط خود خود خودش نه شاعرش ، خودی که در کرونوس زمانی این جامعه،
این زیست –محیط ملول سالهای سال راه رفته و حرف زده و له شده ، خودی که باد کرده و
ناگهان از کرونوس به کایروسی عظیم اگرچه ناکام بدل شده است .اکت نوشتار خود
ماجراست ،روایت است ،ذات اصیل روایت که چیزی نیست جز وسط،وسط ماجرا شروع می شود و تا
دم دمای پایان ادامه پیدا کرده و همانجا به پایان می رسد، اکت نوشتار اجرای نمایش
باغ شکرپاره اثر قطب الدین صادقی ست ،اکت نوشتار این است وچیزی بیشتر از آن از او
توقع نمی
رود.پایان این مطلب را باید به این شکل به انجام برسانم که اکت نوشتار به شدت
کناره می گیرد از گفتار هایی که پس از نوشتار شکل می گیرند و مدام می خواهند
بگویند بگویند بگویند که ما هم امضاء کرده ایم مردم!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر