بعد از اینکه آنتی کرایس فون تریه را دیدم سه چهار ساعت چیزی جلوی چشمهام رد نمی شد از ... سکوت کردم .فکر کردم اینها همه یک توهم شاعرانه است.بعد دیدم دارد می آید جلو ، روبرویم ایستاده تا ببرد بیاندازد دور.کند انداخت دور شارلوت گینز بورگ لارس فون تریه خر.بعد دوباره علی آن را به من برگرداند.نمی دانم علی کجا شارلوت رادیده و توانسته با چه روشی اورا تسخیر کند که بگیرد ازش و بیاورد برام.او آنچنان آن رابه من برگرداند که هرچه تکانش دادم و کشیدمش کنده شدنی نبود.سفت و محکم چسبیده بود به بدنم.این مال من است.مال مال من که علی به من بخشانده است.در ساعتی که مرا جدا کرده بود از درد لارس فون تریه.من آرش الله وردی هستم.
شعر لباس شخصی علی سطوتی قلعه
دستهای لباسشخصی روشن میشود
درست مثل همان صندلی برقی که گذاشتهاند توی بالکن
برای نمایش عمومی
در ساعتی که میریزند و مرا جدا میکنند
هیچ ترسی از صاحبخانهمان پذیرفته نیست
لباسشخصی تنها دو دست دارد که از پشت بالا میرود کمی و به یک عرق گیر رکابی خالی بند میشود
میآید جلو
کابلها را تکان میدهد
گوشی موبایلش را میگذارد روی شقیقهام و تهدید میکند که بیش تر از اینها باید فکر میکردم
کابلهای بتونی که پشت سرم چسبیدهاند و توی جمجمهام فرو رفتهاند
کابلهای دوستداشتنی من
ای کابلهایی که از لولهی بخاری میروید بالا و متصل میشوید به یک پرینتر خورشیدی در پشتبام
میتوانستید لخت شوید و کارم را تمام کنید
اما اینجا در خانهی استیجاریمان در جوادیه مرتب اطلاعات درونیام را روی کاغذ میآورید
کابلهای 9 میلیمتری
کابلهایی که دیگر به امتداد نورونهای منجمد من تبدیل شدهاید
برای خوابیدن پیشانیام را روی بالش میگذارم
دستهایم را کنار پاهایم جمع میکنم
و آماده میشوم بهم تجاوز کنند چشمهایم را میبندم
اما این فقط یک توهم شاعرانه است
چشمهایم که داشتند رد میشدند و پلک میزدند اینجا خودبهخود بسته میشوند
دیگر مهم نیست که هفتهی پیش دوست دختر سابقم را بردهام توی یک ماشین دربستی و از او خواستهام که فقط گوش کند تا بعد از ظهر
دوستدختر سابقم حتا دوستدخترم نبوده است
لباسشخصی نوک انگشتهایش را میگذارد بین دندانهایم
و دستکش برنزهاش را میکشد بیرون
کابلها استخوان درآوردهاند و جواب نمیدهند
آمادهام برای الکترودهایی که قرار میگیرند روی گیجگاهم
حالا خانوادهام در اتاق را باز کنند و مرا در حال خودارضایی ببینند که به مانیتور خیره شدهام
یاور هم بیاید
بهزاد بارانی هم بیاید
فرهاد اکبرزاده هم بیاید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر