شروع شد
شروع شد به نصفکردن
شعرِ شروع به نصفکردن
شروع، نصف شد
یک موش رفت زیر کفشهام
موش نصف شد
پاهام نصف شد
به ساعتم نگاه کردم
زمان نصف شد
تاریکی و روشنایی نصف شد
دردم بیشتر شد
بیشتر دردم نصف شد
نصف دردم بیشتر شد
داشت بدنم را میخورد
بدنم نصف شد
از درد خوابم برد
خوابم نصف شد
ریختم روی باد
باد نصف شد
یک باد نصفم را برد روی پشتبام
یک باد نصف دیگرم را برد روی دریا
دریا و پشتبام نصف شد
آزادی نصف شد
خانه و ماهی و کوسه نصف شد
اتاقخواب نصف شد
اتاق بیداری نصف شد
در نصف شد
کشتیهای تجاری و جاسوسی نصف شد
کشتیهای مسافرتی نصف شد
مسافرت نصف شد
از در بیرون آمدم
بیرونآمدنم نصف شد
مسافرها غرق میشدند
غرقشدنها نصف شد
میدان انقلاب در آب نصف شد
پری دریایی نصف شد
زنها نصف شدند
ران و سینه نصف شد
دریا تمام شد
و من بیشتر نصف شدم
وسپس در چندین جا فرود آمدم.
فرود
هبوط
سقوط
خوشی
خوشی نصف شد
بدبختی
نصف شد
ساعت کار اداری نصف شد
خوشحالی ریخت توی نصف گلوم
خوشحالی شاشید
شروع شد به نصفکردن
شعرِ شروع به نصفکردن
شروع، نصف شد
یک موش رفت زیر کفشهام
موش نصف شد
پاهام نصف شد
به ساعتم نگاه کردم
زمان نصف شد
تاریکی و روشنایی نصف شد
دردم بیشتر شد
بیشتر دردم نصف شد
نصف دردم بیشتر شد
داشت بدنم را میخورد
بدنم نصف شد
از درد خوابم برد
خوابم نصف شد
ریختم روی باد
باد نصف شد
یک باد نصفم را برد روی پشتبام
یک باد نصف دیگرم را برد روی دریا
دریا و پشتبام نصف شد
آزادی نصف شد
خانه و ماهی و کوسه نصف شد
اتاقخواب نصف شد
اتاق بیداری نصف شد
در نصف شد
کشتیهای تجاری و جاسوسی نصف شد
کشتیهای مسافرتی نصف شد
مسافرت نصف شد
از در بیرون آمدم
بیرونآمدنم نصف شد
مسافرها غرق میشدند
غرقشدنها نصف شد
میدان انقلاب در آب نصف شد
پری دریایی نصف شد
زنها نصف شدند
ران و سینه نصف شد
دریا تمام شد
و من بیشتر نصف شدم
وسپس در چندین جا فرود آمدم.
فرود
هبوط
سقوط
خوشی
خوشی نصف شد
بدبختی
نصف شد
ساعت کار اداری نصف شد
خوشحالی ریخت توی نصف گلوم
خوشحالی شاشید
گلوم پر شد
شاش رفت در دماغم
شاش رفت در مخاطم
هوشیاریم نصف شد
ناخوداگاهیام نصف شد
رفتم به کودکی
به تاب باغ شوهرعمهام
باغ نصف گشته بود
پدرم نصف گشته بود
مادرم نصف گشته بود
مدرسه نصف گشته بود
لـواط نصف گشته بود
تاب میخوردم بالای رنوی قرمز پلاستیکیام
رنوی قرمز پلاستیکیام نصف گشته بود
نوستالژی نصف شد
دردم برگشت
از درد برگشتم
برگشتنم نصف شد
خبرش پیچید روی تخت خواب
دیدم که نصفم نبود
دیدم خون ریخته بود
تخت خواب نصف شد
اخبار سیاسی نصف شد
اقتصاد نصف شد
نوار بهداشتی و نفت نصف شد
تفریح و برج میلاد در کنار درد قاعدگی نصف شد
حاملگی نصف شد
زمان ارضاء نصف شد
درد داشت ادامه میداد
درد داشت از ریختم میشاشید
ناخوداگاهیام نصف شد
رفتم به کودکی
به تاب باغ شوهرعمهام
باغ نصف گشته بود
پدرم نصف گشته بود
مادرم نصف گشته بود
مدرسه نصف گشته بود
لـواط نصف گشته بود
تاب میخوردم بالای رنوی قرمز پلاستیکیام
رنوی قرمز پلاستیکیام نصف گشته بود
نوستالژی نصف شد
دردم برگشت
از درد برگشتم
برگشتنم نصف شد
خبرش پیچید روی تخت خواب
دیدم که نصفم نبود
دیدم خون ریخته بود
تخت خواب نصف شد
اخبار سیاسی نصف شد
اقتصاد نصف شد
نوار بهداشتی و نفت نصف شد
تفریح و برج میلاد در کنار درد قاعدگی نصف شد
حاملگی نصف شد
زمان ارضاء نصف شد
درد داشت ادامه میداد
درد داشت از ریختم میشاشید
یا ریختم بود
که
از درد داشت
می شاشید
ریختم نصف شده بود
نصفتر شد
کلمات نصف شدند
شعر نصف شد
بیضه نصف شد
آینده نصف شد
زندگی نصف شد
مرگ نصف شد
روزمرگی
شب
ناامیدی
مهاجرت و امیدواری
همگی نصف شد
ارتزاق نصف شد
هنرمندی نصف شد
معنا نصف شد
دروغ و افسردگی نصف شد
جدائی نصف شد
و نصفها از هم جداتر شد
و یکی از نصفها بیشتر رفت
دورتر رفت
و یکی از نصفها ماند
ماند
و درد من بیشتر شد
اشک ریختم
اشکم نصف شد
صورتم را آستین کردم
صورتم نصف شد
نصفتر شد
و ریخت روی زمین
و زمین نصف شد
و همه چیز در شکافهاش فرو رفت
و تمام شد
و تمامشدن نصف شد
و نصفشدن تمام شد
تمام شد
تمام شد.
ریختم نصف شده بود
نصفتر شد
کلمات نصف شدند
شعر نصف شد
بیضه نصف شد
آینده نصف شد
زندگی نصف شد
مرگ نصف شد
روزمرگی
شب
ناامیدی
مهاجرت و امیدواری
همگی نصف شد
ارتزاق نصف شد
هنرمندی نصف شد
معنا نصف شد
دروغ و افسردگی نصف شد
جدائی نصف شد
و نصفها از هم جداتر شد
و یکی از نصفها بیشتر رفت
دورتر رفت
و یکی از نصفها ماند
ماند
و درد من بیشتر شد
اشک ریختم
اشکم نصف شد
صورتم را آستین کردم
صورتم نصف شد
نصفتر شد
و ریخت روی زمین
و زمین نصف شد
و همه چیز در شکافهاش فرو رفت
و تمام شد
و تمامشدن نصف شد
و نصفشدن تمام شد
تمام شد
تمام شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر