خداوندا
زندگی از یک سوراخ شروع میشود
و به سوراخ دیگری ختم میگردد
خداوندا
چرا دندانهای مرا میریزی؟
چرا سوراخ میکنی؟
چرا سوراخهایم را پر از حشرات میکنی؟
چرا این جانوران را زیر پوستم رها میکنی؟
خداوندا
این روزها همه مزاحم منند
گربهها مزاحم منند
پشهها و آدمها همه مزاحممنند
صدا
همهجا صدا میآید
صدا مزاحم است
صدای ماشین
صدای موتورسیکلت
همهجا موتورسیکلت است
اتاقم موتورسیکلت است
میزم
کامپیوترم
پرینترم
موتورسیکلت است
مزاحمت
موتور سیکلت است
آدمها خودِ موتورسیکلت اند
بچهها مزاحم منند
خانواده مزاحم است
صدا
صدا مزاحم است
دزدگیرها مزاحم منند
دزدگیرها
موتورسیکلت منند
صدای دزدگیرها عین باتوم برقیِ کلفتی توی مقعد است
گفتم مقعد
و به یاد آوردم
که بدتر از همه
این مقعدها هستند
مقعدها مزاحم اند
مقعدها هم نوعی از موتورسیکلتاند
مقعدها اخبار شبکه یک سیمای منند
شبکهیکسیمای من موتورسیکلت من است
موتورسیکلت ها نقطهضعف مرا یافتهاند
و رفتهاند توی سوراخ آن هی گاز میدهند
تکچرخ میزنند
آنها درست در جایی که من شبهای رویاییام را میگذرانم
درست در جاییکه فرشتههای آسمان نوازشم میکنند
درست در منفذ گرم و فرحبخش جسمانی - روحانیام فرو میروند
و گاز میدهند
دود میکنند
زخم میزنند
وای
از همه بدتر
این موشها
این گربهها
حتی نمیتوانی از پیادهرو عبور کنی
حتی نمیتوانی در سطل آشغال سر کوچه کمی به خواب فرو روی
وای این بوق اتوبوسها
این صوراسرافیلها
این فالوسها
این فالوسهای متجاوز
این چراغهای زنون ماشینها
انگار همه چیز میخواهد درون آدم فرو برود
انگار اگزوزها نوعی مقعداند
انگار صداها مقعدزادهاند
انگار که من نوعی مقعدزادهام
صدا با من فرق دارد
و همانطور که میدانی
من هم با صدا فرق دارم
روزگار غریبیست
روزگاری که مقعد در مقعد فرو میرود
و ای دیریافته به من بگو
به من بگو که اینروزها چطور میتوان از آسمان توقع داشت
از ماه
از خورشید
چطور میتوانی توقع داشته باشی از علف
از علف
که تو را
در آغوش ابرهای آسمان فرو کند
وقتی که آسمان و ماه و خورشید خود نوعی مقعد اند
وقتی که آسمان و ماه و خورشید تابان
تورا به هزار تکهی متساوی تقسیم میکنند
و بعد هر تکهات را پشت ترک یک موتورسیکلت پرت میکنند
و هر موتور سیکلت هر تکهات را به مسلخگاه میبرد
و بعد به تمام سوراخهای گوشهات آنقدر تجاوز میکنند
که خودت دیگر نعرههای خودت را از درون خودت هم نخواهی شنید
وای این نعرهها
این روزها
هفتهها
این خیابانهای چاله چوله دارهای جنوب خیابان انقلاب
این دستاندازهایی که مدفوع تو را در سرم آوار می کنند
همیشه وقتی که مدفوع تو ای دیریافته در سرم آوار می شود
موتور ها به پیاده رو هجوم می آورند
پیاده روهای مسدود
مجبور می شوم به خیابان بروم
ماشین ها
آدم ها
هی همه به آدم تنه میزنند
و تو فکر میکنی دارد زمین لرزه میآید
هی همه میخواهند کیفت را بزنند
و تو فکر میکنی که دارد زمینلرزه میآید
خب
به تخمت که زمینلرزه میآید
خداوندا
این زمین را از جهان محو کن
می خندیدی ای دیریافته
می لرزیدی ای دیریافته
و بعد
گفتم نکنه سرما خورده ای
و بعد
با چهره ای گمشده
با چهره ای مرموز و مغموم
گفتی نه
گفتم چقدر لوس
گفتی انِ خروس
بخند ای دیریافته بخند
و به آدمهای سرزمینت بگو
که چراغها را خاموش کنید
از هم فاصله بگیرید
در تاریکی راه بروید
و سکوت کنید
سکوت .
ببین
اینجا را ببین
اینجا پر از صداست
عذابِ صدای منست
صدا
صدای مشمای توی دست من است
صدای خشتک شلوار
صدای سگ
صدای زمینلرزه ی منست
صدای خشخش کیف و یقه
گرما
گردن
خارشگردن
صدای خارش گوشت
مرا چه به تو؟
چه به لمس تو مرا با این بوی بدنم؟
با این موهای بدنم
وقتی که من حتی به موهای تنم مشکوکم
وقتی که حتی موهای تنم برای من راست می کنند
وقتی که حتی کرمها هم از جنازهی زندهام گریزانند
چرکِ خون زیر ناخنهام صدای منست
صدای گند خون و خارش صدای منست
خارش
خارش پوست مسموم
پوست مرموز
پوست حشری
خارش من ، موتورسیکلت است
موتورسیکلتها نوعی مگساند
آسفالت پر از مگس منست
مگسهای من با اگزوزهای تقویتشده
مگسهای رعبانگیز
مگس عین یک باتوم برقی کلفت توی مقعد است
مگس مقعد ما را درک نمی کند
اینجا هیچ کس مقعد هیچ کسی را درک نمیکند
گوشهام را میگیرم
گله ی موتورها رد نمی شوند
گاز می دهند و دور می زنند و قرق می کنند
میپرم توی اتاق
اتاق ناتوان
پنجره های ناتوان
دیوارهای ناتوان
خانه های ناتوان
شاتآپ
ببندید
گوشم را کَر کردهاید
رد اعصابم را زدهاید
و زنم روزی هزار بار میگوید : تو پارانویا گرفتهای
و زنم روزی هزار بار میگوید : تو مرد نمیشوی
و من هیچگاه این حرفها را به شوخی نگرفتهام
سوگند میخورم همسرم
همسرم تو را به خدا سوگند
تو را به این صدایِ اذان صبح سوگند
بگذار بخوابم
همسرم
مادرم
تیماردارم
این جا پر از موتورسیکلت است
صدام نکن
من سرکار نمیروم
من از این خانه بیرون نمی روم
فقط یک ماه
بیدارم نکن
و اجارهخانه را
اقساط را
این ماه اگر داری خودت پرداخت کن
بگذار
فقط یگ ماه
بگذار بخوابم
بدون اینکه دندانهام در خواب بریزند
بگذار بخوابم
بدون اینکه زیر پوستم این حشرات حشری تکان بخورند
بگذار بخوابم
یک ماه در تاریکی
یک ماه در مرگ
در سوراخ
در سکوت
فقط یک ماه
فقط یک ماه
بگذار
بخوابم
این صدای من است که می آید
بگذار
بخوابم.
90/2/13
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر