شعری از انسیه اکبری
خروس سه بار خواند
خروس سه بار خواند
به علامت بدشگونِ خیانت به نشانۀ انکار
گرگ ها به پیکره هایی از بوزینه بدل شدند
و کفتاربه کین خواهی
شق کرده و خموش به آغوش انسان خزید
می گویی نگاه کن به یوغی کتان که از درون به مهره های گردنم چسبیده
به چشم هایی طمع زده که درحدقه پخته اند و رگ هایی نازک شده ازشدت استعمال
جا به جا لخته شده
چون گلوله هایی فسفاته در تپانچه یی پوستی
جا به جا لخته شده
چون گلوله هایی فسفاته در تپانچه یی پوستی
که خون مرا به بیرونِ من شلیک می کنند
به نشانه گذاری پنجه برجسمی نگاه کن که تازه از لرزش افتاده
که هنوز خیس است و موجودی ددخوی نیمه زن نیمه زنگ زده را
وقیحانه تحریک می کند به مالیدن
کشیده شدن برتخم چون سُمباده یی پوشیده از مادّه گی گل
مثل ستاره ها درخشان
نزدیک به دُبِ کشاله
کشیده شدن برتخم چون سُمباده یی پوشیده از مادّه گی گل
مثل ستاره ها درخشان
نزدیک به دُبِ کشاله
می گویی نگاه کن
تورا به خدا نگاه کن
چادرش از زیر در پیداست
هنوز ساعت دوازده نشده هنوز یازده است
هنوز توانایی چیره شدن برمرا ندارند
در را قفل کرده ام و دست گیره های مُطّلا به تمامی در ماتحت م پنهان اند
این قلعه دیوارهای شفابخشی دارد
دیوارهایی ضد و نقیض تسکین دهندۀ ارواح
و نگهبانانی شهیر با خایه هایی از سنگلاخ و قابلیت تورم
کلاه خوک هایی عتیقه با نشان سزار
سپرهایی با نقوشی ازعمل های جنسی و تعدادی انتر درسقف
واژگون با پستان ها وشکم هایی چروکیده
که چون لاشه هایی ایستا بیرون خاک مدفون اند
که چون لاشه هایی ایستا بیرون خاک مدفون اند
که شورت ها و سینه بندهای چرکِ زنانه می پوشند
و صدایشان به نجوایی شبیه است استغفارگونه در قعرعقیانوس
مملو از حباب و درآستانۀ خفگی
مملو از حباب و درآستانۀ خفگی
دارند از لای انگشت هام روده بیرون می کشند
انگشت های من که با ظرافتی مینیاتوری مارها را به سوراخ هایم می کشند
و پرستوهارا به لانه هایی مملو از باکتری هایی گرم
و پرستوهارا به لانه هایی مملو از باکتری هایی گرم
انگشت هایی چرب و در عین حال تیز
که فرو می روند از پشت درست زیر کتف تا پستان هایت را بتراشند
خالی کنند حفره های لغزنده را برای تلنبار کردن حشره
که فرو می روند از پشت درست زیر کتف تا پستان هایت را بتراشند
خالی کنند حفره های لغزنده را برای تلنبار کردن حشره
دارند با دئانت و احترام روده های بزرگی را بیرون میاورند
که چاق شده اند از پورۀ کدو حلوایی
روده هایی ترامواگونه که کوپه های گوشتی بدنم را چون عذابی الیم به هم متصل کرده
و شکمبۀ لزجم را در فرد فرد آدمها خالی می کند
در شخص به شخص جاکش هایی کنجکاو که در می زنند
هی درمی زنند
هی درمی زنند
عر می زنند
تق تق می زنند
وق می زنند
جق می زنند با دخول
با خروج
سریع و تلمبه وار با شمارۀ تلفن با فکس با کیبورد
با خراش هایی خون بار توسطِ ناخن به مثابه تحریک
و دخول از عقبِ عقرب ها با لایه یی قطور از کِرِم
و وسواسی شیطانی که آیا
آیا پاکیزه بیرون میاید ؟
بَری از گه
تمیز
چون صورت نوزادی بعد از اولین حمام
و نزدیکی بدون فوت وقت با آیین کشت که درتمامی اتاق چون ادرار خرجاری ست
و فرو رفتن در رحم هایی عرق کرده و تابستانی باتمام بدن به شیوۀ غسل
و بارور کردنشان با جام و نیزه
با مظاهرآلت در قرون وسطی
و بارور کردنشان با جام و نیزه
با مظاهرآلت در قرون وسطی
دارند تشریح ام می کنند به شنیع ترین شکل خیلی بچه گانه و هول هولی
طوری که دست هایشان اغلب از زیادی خونم می سوزد
کنده می شود از آرنج و من را مشخصن من را که خروسِ درحلقم زنده ست
که جماع می کند با حلقومی بریده که نُک می زند خوره وار
و زخم های تخمیرشده ام را گود می کند
این بار با کتف هایشان هدایت می کنند
و زخم های تخمیرشده ام را گود می کند
این بار با کتف هایشان هدایت می کنند
من را همین من کدبانورا را که سفیدی چشمهایش با منی تغذیه می شود
با دندانهایی مفرغین ازمن هایی نوعی جدا می کنند
سواسوا می کنند از تصویری منبت کاری شده بر استخوانِ ترقوه
و سرهایشان
و سرهایشان
وسرهایشان در چاله های متعدد تنم پنهان می شود
در گودال هایی که انگار پیاله هایی برنجی اند بر سریری نارنجی
تبدیل می شویم به یک به علاوه
به علاوه یی انسانی که درشکه را به یابوها متصل می کند
ومتشکل است از تنه هایی بدون کله اهرم وار با مرکزیتی مرطوب و قرمز
به علاوه یی انسانی که درشکه را به یابوها متصل می کند
ومتشکل است از تنه هایی بدون کله اهرم وار با مرکزیتی مرطوب و قرمز
که گاهن با صمغ محکم تر می شوند
به سلاطینی وحشی با قروقمیشی اندوه زای در جهت فرو رفتن در من
طوری که با هر چرخش پلکان هارا نشان می دهند در هالۀ غبار
و دهانِ گشودۀ گل های اهریمنی را
که در هیات اشباح در کنار هر پاگرد مشهود است
می گویی نگاه کن
ما بهم چسبیده ایم
شرمگاهی تو به کپَل های من چسبیده
گوشت به گوشت
حالا تو
فقط توانایی شاشیدن داری
من توان ریدن
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر