بیا
بیا وُ دراگ بزن
دراگو بیار وُ بیا بزن
بنوش
بنوش آب را
به مثابهی منی بنوش آب را.
بنوش وُ بشاش
روی سرامیک اداره بشاش
و به همکارت نگو که شاشیدی
بگو شربت پرتقال است اینها
همکارت خوشحال میشود
و میگوید تکخوری عاقبت ندارد
و این عاقبتاش بود
اما نگران نباش
دروغ بگو
بخواب
لوراسپام بخور و در اداره بخواب
و در خواب به باسن فکر کن
به قابلیتهای باسن فکر کن
بیاندیش
بیاندیش و بگریز
بگریز توی بازار و خیابان
برو بالای جدول
بایست و بخوان
بخوان و مگو
مگو من خواندن نمیتوانم
حرف بزن
و بایستی بپرهیزی از صحبت نااهلان و حسودان کجخیال
و ملول نباش هیچگاه
و به پوستت
به بدنت
به آلتت
به دستها و باسنات
معجون ساختگیام را از تفالهی خرچنگ و ماست و مایعات قارچ اِرگوت بمال
بمال تا گزندی نرسانند تو را
و تو چنان زندگی کن
که گزندت به مورچهای هم نرسد
و دولا شو
دهانات را ببر توی گوش مورچه
و بگوش
هشت بهشت وجود دارد
و هفت آسمان و چهار در
تو حالا کجایی ای مورچه؟
مورچه مبهوت و مرموز رفت توی سوراخ
چهار ملائکه به سوی تو هجوم میآوردند
به سوی تو
که اگر به بهشت اعتقاد نداری
چهار سویات را بگیرند وُ تو را پیش پدر زنت ببرند
و به ابهام میبینی
میبینی که همان مورچه رفته پیش پدرزنت لم داده است
و پدر زنت با خنده میگوید:« پسرم ، اگر بهشت نیست پس چرا میگویی هشت بهشت وجود دارد؟ »
و تو خودت میدانی که دراگ زدهای
میروی مارکس و بنیامین و بلانشو میخوانی
میمیری از فردا که باید بروی اداره
و پدر زنت نمیداند که تو دراگ زدهای
میمیری در اداره آخر
این را خودت هم میدانی
و این را بهرام هم میداند
انسیه هم میداند
فئو هم میداند
عطیه هم میداند
و تو اینها را درک میکنی
و میترسی که قصهی سوختنات به سمع پادشه کامکارت نرسد.
اما تو خودت میدانی و میخوانی
خداوند
قلم صنع دارد
و او میداند که خداوند هزاران نقش بر
میآورد
و او خودش میداند که تو حتی یکی از این نقشها هم نیستی
او خودش میداند
که تو یک تفاله ای، یک مدفوعی
و تو اعتقاد داری که در مدفوع
هزاران راز است که به خدا سوگند
یکیش در هزار گل سرخ هم نیست
و مرگ بر دماغ
و مرگ بر چشم که باور نمیکند
و مرگ بر کودکی تو
و مرگ بر نوجوانی و جوانی تو
کسی که داف ندارد باید درس بخواند
کسی که پول ندارد
باید در کنکور دولتی قبول بشود
باید سراغ داف و دراگ نرود
باید آدم محترمی بشود
او به ندرت میریند غالباً
و غالباً مرگ بر دماغ او
مرگ بر چشمان او
مرگ بر بدن او
و کسی که پول دارد
مگر کسخل است که درس بخواند؟
و کارمند باشد؟
و داف غیرفرهنگی نداشته باشد؟
کسی هم که پول دارد غالباً دراگ نمیزند
او هم غالباً به ندرت میریند
و انش را در وجودش حبس میکند
و مرگ بر دماغ او
مرگ بر چشمان او
مرگ بر بدن او
مرگ بر کیر او.
و این از خصوصیات خلق خداست.
از جدول بیا پایین
بیا و دراگ بزن
بیا و اسنیف کن
و بدان که دماغ فقط برای مرگ نیست
مرگ هم برای دماغ نیست
مرگ برای ان است
مرگ برای بدن تو است
بیا و برین
و چشمهات را بدوز به مدفوعات
زوم کن
خیره شو
و مدفوعات را در سینی طلا بگذار
انگار کن که داری جهاز میآوری برام
انگار کن که داری خودت را در تابوت خودت حمل میکنی
بیار
بیار تا برات شرح بدهم هزاران راز را
تهران جهنم است
و این عاقبت توست
این محله جهنم است
و این عاقبت توست
این شهر خیلی کیریست
و این عاقبت توست
اینجا همه خشمگیناند
و زن و مرد با هم سکس نمیکنند
اینجا همجنسبازها هم با هم سکس نمیکنند
و این عاقبت توست
اینجا همه تجاوز میکنند
اینجا همه دخول میکنند
اینجا کارگران هم دخول میکنند
اینجا همهی جانوران کارفرما هستند
فئو میگفت:« اینجا به تو پول بیشتری میدهند تا خشکتر تو را بگایند پسر»
و این عاقبت توست پسر.
بیا وُ سکس کن
سکس کن
دراگ بزن وُ سکس کن
کانکت شو
اکسپت کن
فکر کن
لمس کن
بمال
گرم شو
خیس شو
سکس کن
له شو
گه شو
مسطور شو
سیطره شو
این مسلولترین شعر من است
این مسمومترین شعر من است
این مسلمترین شعر من است
شما دارید در شعر ایرانی من دخول میکنید
شما دارید به شعر ایرانی من تجاوز میکنید
و این تقصیر خودِ من است
من متولد شکافم
من متنفرم از اینکه بگویم تو مرا شکاف دادهای
من خودم خودم را از قبل از خودم شکاف دادهام
و همه چیز را شکاف میدهم
و هر شکاف مستحق کیر است
مستحق کیر است
مستحق تجاوز است
مستحق دخول است
مستحق کارفرماست
و این
حق من است.
از جدول بیا پایین مدفوعِ متنفر
بیا برویم دراگ بزنیم
بیا
خداوند مراقبمان است
بیا.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر